- فاضل احمدزاده
- پنجشنبه ۱۷ اسفند ۰۲
- ۱۲:۵۸
مقاله اکونومیست: چرا نمی توان ایران را به راحتی تحت فشار قرار داد
(چه عواملی باعث شده اند تا ایران در برابر تهدیدها و زورگویی ها مقاوم باشد؟
سربازان آمریکایی در منطقه، اهداف اصلی گروههای شبهنظامی مورد حمایت ایران به شمار میروند.
تاریخ خبر: 6 فوریه 2024
بازدارندگی به معنای جلوگیری از اقدام دشمن از طریق تهدید به اقدام متقابل است. آمریکا ممکن است قادر به مدیریت ایران از طریق روشهای مختلف باشد. از نظر نیروی نظامی، دو طرف تفاوتهای قابل توجهی دارند. یکی دارای نیروی زمینی گسترده است و دیگری بیشتر به ناوگانهای جنگی و هواپیماهای جنگنده با سابقهای طولانی تکیه میکند. ) کشور اول دارای نیروی نظامی با قابلیت عملیات گسترده در سطح جهان است، در حالی که کشور دوم به کشتیهای جنگی و هواپیماهای جنگندهای متکی است که از زمان فرود بر ماه قدمت بیشتری دارند.).
مهار ایران در عمل بسیار دشوار بوده است. اقدامات نظامی مانند حملات هوایی ممکن است در رویارویی با گروههای شورشی و شبهنظامی تأثیر چندانی نداشته باشد. هدف گروههای شورشی و شبهنظامی تحلیل رفتن قوای دشمن و بقا است، نه ایجاد دولتی منظم و کارآمد. آنها همچنین متحمل شدن تلفات را به راحتی میپذیرند.
تهاجم همه جانبه ممکن است تنها راه مطمئن برای بازدارندگی آنها باشد، اما با توجه به سابقهی نامطلوب مداخلات نظامی، (استفاده از روشهای دیپلماتیک و ابزارهای غیردخالتآمیز) کار آمدتر هستند.
از اکتبر ماه، نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق بیش از ۱۶۰ حمله به نیروهای آمریکایی انجام داده اند. برخی از این حملات بیخطر بودند - بیشتر نمایشی و برای ترساندن بودند تا تهدیدی جدی - اما حملهی ۲۸ ژانویه چنین نبود؛ این حمله در یک پایگاه در شمال شرق اردن رخ داد و منجر به کشته شدن سه سرباز آمریکایی شد. حوثیها، یک گروه شبهنظامی مورد حمایت ایران در یمن، ماهها است که حملات موشکی و پهپادی را علیه کشتیهای تجاری در دریای سرخ انجام میدهند و این مسیر حیاتی که حدود ۳۰ درصد تجارت جهانی کانتینر را کنترل میکند، مختل کردهاند.
آمریکا هم شروع به پاسخ دادن با حمله تلافی جویانه کرده است. در 3 فوریه، آمریکا بیش از 85 هدف در عراق و سوریه بمباران کرد، که اولین مرحله از پاسخ چند مرحلهای است که جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، به حمله موشکی در اردن وعده داده بود. روز بعد، این حمله، حوثیها را هدف قرار داد و در تاریخ ۵ فوریه نیز دوباره تکرار شد. دو روز بعد، حملهای آمریکایی در بغداد منجر به کشته شدن یکی از رهبران کتائب حزب الله، یک گروه شبهنظامی عراقی مورد حمایت ایران شد. با این حال، حملات نیابتی ایران همچنان ادامه دارد.
منتقدان جنگطلب آقای بایدن فکر میکنند دلیلش را می دانند: اعتبار تهدیدهای آمریکا علیه ایران به دلیل تردید در تمایل این کشور به اقدام نظامی مستقیم، زیر سوال رفته است. آنها به عملیات آخوندک در دهه ۱۹۸۰ و در طی «جنگ نفتکش ها» اشاره میکنند، زمانی که آمریکا پنج کشتی جنگی ایران را غرق کرد و دو سکوی نفتی این کشور را در خلیج فارس نابود کرد.
منتقدان چپگرا استدلال متفاوتی دارند. آنها صحبت از بازدارندگی را جنگطلبی گمراهکننده میدانند و در عوض، راهحلی ساده ارائه میکنند: پایان دادن به جنگ در غزه. اگر اسرائیل کشتار فلسطینیها را متوقف کند، گروههای شبه نظامی مورد حمایت ایران ممکن است اقدامات خشونت آمیز خود را متوقف کنند."
هر دو استدلال نادرست هستند. درست است که حمله به نیروی دریایی ایران در سال ۱۹۸۸ این کشور را مجبور کرد حملات خود به نفتکشها را کاهش دهد (و به طور کلی به هدف قرار دادن آمریکاییها پایان دهد). اما ایرانِ سال ۱۹۸۸ بعد از جنگی هشت ساله و ویرانگر با عراقِ صدام حسین، خسته و بیپشتوانه از متحدان قدرتمند بود. ایران در آن زمان چاره ای جز عقب نشینی نداشت. ایرانِ امروز، برعکس، شبکه قدرتمندی از نیروهای نیابتی و تا حدودی حمایت از سویِ هر دو کشورِ روسیه و چین دارد. یک دور حملات آمریکایی ممکن است این کشور را حتی بیشتر به استفاده از این گروههای نیابتی سوق دهد - و شاید هم به عنوان تضمینی در برابر حملات آینده، به سرعت به دنبال دستیابی به بمب هستهای باشد.
در مورد جنگ غزه، بسیاری از نیروهای نیابتی ایران این جنگ را به عنوان توجیهی برای اقدامات خود می دانند. اما تاریخ از هفتم اکتبر آغاز نشد. شبهنظامیان در سوریه و عراق در یک دهه گذشته دهها حمله علیه نیروهای آمریکایی انجام دادهاند. حوثیها نیز سابقهی حملات به کشتیها را دارند؛ جنگ تنها بهانهای برای تشدید اقداماتی است که آنها از قبل انجام میدادند.
مشکل آمریکا در بازدارندگی ایران ناشی از تناقضات عمیقتر در سیاست خاورمیانهاش آن است، یعنی تمایلش برای دور شدن از منطقه در عین حال حفظ نیروهای نظامی در آن، به جا گذاشتن حضور نظامی به اندازهای بزرگ که فهرستی از اهداف را ارائه دهد، اما برای محدود کردن واقعی ایران بسیار ناچیز است.
این ترتیب معکوس گولدِیلَکس در ۲۸ ژانویه عواقب مرگباری به دنبال داشت. حمله پهپادی در اردن به یک پایگاه به نام برج ۲۲ که مرکز تدارکاتی برای التنف (یک پادگان دور افتاده آمریکایی در سوریه) ضربه زد. پایگاه التنف که در جریان مبارزه با داعش تأسیس شد، اکنون وجودش به معمایی برای همگان تبدیل شده است. مقامات آمریکایی دلایل مختلفی برای حفظ این پایگاه اعلام کردهاند، اما به نظر میرسد در عمل، این پایگاه بیشتر به هدفی آسان برای گروههای مورد حمایت ایران تبدیل شده است که هر زمان بخواهند علیه آمریکا اقدام تلافیجویانه انجام دهند، به آن حمله میکنند.
رژیم ایران نیروهای نیابتی خود را برای بقای خود حیاتی میداند: آنها درگیر یک جنگ طولانیمدت فرسایشی برای بیرون راندن نیروهای آمریکایی از خاورمیانه و تضعیف اسرائیل و متحدان آمریکا در خلیج فارس هستند. بازدارندگی تنها در صورتی موثر است که این ادراک تغییر کند.
شاید اگر ایران فکر میکرد آمریکا برای سرنگونی رژیمش آماده است، از به کارگیری نیروهای نیابتی خود منصرف میشد. با این حال، پس از دو دهه ماجراجوییهای شکستخورده آمریکا در خاورمیانه، نه آمریکاییها و نه ایرانیها باور نمیکنند که چنین چیزی در دستور کار باشد.
متحدان آمریکا در منطقه نیز آن را باور ندارند. یک دهه پیش، اسرائیل و برخی کشورهای خلیج فارس ممکن بود از حملات آمریکا به گروههای نیابتی ایران حمایت کنند. در آن زمان، منطقه شعلهور بود: ایران به بشار اسد کمک میکرد تا سوریه را به قبرستان مخروبه ای تبدیل کند و حوثیها از سنگر شمالی به سرعت در حال پیشروی بودند تا کنترل اکثر مراکز جمعیتی یمن را به دست بگیرند. حملههای مداوم آمریکا شاید میتوانست روند جنگهای داخلی در هر دو کشور را تغییر دهد.
هرچند امروز، آن جنگها به نفع متحدان ایران عملاً حل و فصل شدهاند. رژیم ایران چنگالهای خود را در چهار کشور عربی فرو کرده است. چند عملیات نظامی پراکنده نمی تواند [ایران] را از جای خود تکان دهد. به همین دلیل است که عربستان سعودی و امارات متحده عربی سعی کردهاند روابط خود را با ایران بهبود بخشند: آنها معتقدند که اگر آمریکا نتواند از شرکای خود محافظت کند، برقراری آرامش از طریق تعامل دیپلماتیک و مشوقهای اقتصادی، گزینه امنتری است.
مقامات آمریکایی پس از حملات هوایی به سوریه و عراق، در جلسهای با خبرنگاران، نه در مورد بازدارندگی، بلکه در مورد تلاش برای «کاهش توان» گروههای تحت حمایت ایران صحبت کردند. این ممکن است واقع بینانه تر باشد: اگر آمریکا به اندازه ی کافی موشک های ضد کشتی حوثی ها را منفجر کند، آنها هم مجبورند شلیک به کشتی ها را متوقف کنند (حداقل تا زمانی که ایران بتواند موشک های بیشتری را تحویل دهد).
اما این امر مستلزم یک کارزار طولانیمدت است که ممکن است آقای بایدن بخواهد از آن اجتناب کند، که ما را به ریشه ی مشکل باز میگرداند. ایالات متحده در خاورمیانه در جدال میان ماندن و رفتن گرفتار شده و نمی داند با نیروهای باقیماندهاش در منطقه چه کند. وضعیت موجود کارآمد نیست و به طور متناقضی، این ایران است که آمریکا را از تغییر آن بازداشته است.