- فاضل احمدزاده
- دوشنبه ۷ خرداد ۰۳
- ۲۰:۲۱
درگذشت رئیس جمهور (رئیسی)، معادلات سیاسی ایران را بر هم می زند
فرزند رهبر احتمالا سود خواهد برد.
ترجمه: فاضل احمدزاده - اکونومیست فارسی
اگر رهبر معظم، آیت الله علی خامنه ای، در زمان قرائت پیام تسلیت خود برای رئیس جمهور فقید، اندکی از جدیت چهرهاش میکاست، شاید ایرانیان بیشتری باور میکردند که درگذشت رئیس جمهور تنها یک حادثه بوده است. حتی مقامات آقای خامنه ای هم، نحوه برخورد سرسری او با مرگ ابراهیم رئیسی و حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران، در سانحه سقوط بالگرد در ۱۹ مه را با هقهق غیرقابل کنترل رهبر پس از ترور چهار سال پیش فرمانده ارشدش، قاسم سلیمانی، مقایسه کردند. رهبر در سخنرانی روز بعد، زمان بیشتری را به غزه اختصاص داد تا به فقدان ابراهیم رئیسی. در مراسم تشییع جنازه رئیسی، وزیر کشور گفت که مرگ رئیس جمهور "به راحتی قابل مدیریت" است.
تلاشهای امدادرسانی، تردیدهای ایرانیان را افزایش داد. امدادگران هلال احمر از اینکه از ورود تیمهای امداد هوایی برای جستجوی رئیسجمهور جلوگیری شده و آنها مجبور شدهاند با پای پیاده حرکت کنند، حیرتزده شدند. آنها همچنین نمیتوانستند باور کنند که با تأخیر به محل برسند. بسیاری در ایران همچنین این موضوع را عجیب میدانستند که دو بالگرد اسکورتکننده رئیسجمهور سالم به تبریز بازگشتند. یک فرد مطلع از رژیم میگوید: «حتی تحت تحریمها، هواپیمای رئیسجمهور تحت کنترلهای دقیق قرار میگیرد.» گزارشهای اولیه درباره « فرود سخت» و عکسهایی که مقامات منتشر کردند، گمراهکننده بود. در واقع بالگرد منفجر شده بود.
"آقای خامنه ای تمام تلاش خود را برای کم اهمیت جلوه دادن این بحران – یا هر بحران دیگری – به کار خواهد بست. او پیر است و دغدغه اصلیاش این است که چه کسی پس از او رهبر معظم خواهد شد. نزدیک به ۹۰ میلیون ایرانی از شوکهای پیدرپی که کشورشان را مختل میکند، خسته شدهاند. از زمان ترور سردار سلیمانی، ارزش پول ملی آنها بیش از نصف کاهش یافته است. اعتراضات گستردهای علیه گشتهای ارشاد جمهوری اسلامی شکل گرفته است. و آیتاللهها از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، اولین حمله مستقیم خود را علیه اسرائیل انجام دادهاند. "ما فقط خواهان ثبات هستیم"، این حرف یک هنرمند در تهران، پایتخت ایران است. آقای خامنه ای، برای اثبات اینکه دست چپش همچنان پشت فرمان محکم است (دست راست او در سوءقصد دهه ۱۹۸۰ فلج شد)، به سرعت یک رئیس جمهور موقت و یک وزیر خارجه جدید معرفی کرد. مغازه ها باز ماندند. بورس اوراق بهادار ایران که برای آن روز تعطیل شده بود، پس از بازگشایی با افزایش [قیمت سهام] روبرو شد. به گفته یک استاد دانشگاه در تهران، ارزش پول ایران به طور موقت سقوط کرد، اما سپس دوباره احیا شد. "آنها نشان می دهند که همه چیز طبق روال است."
با توجه به شرایط، رواج پیدا کردن تئوریهای توطئه اجتنابناپذیر بود. با این حال، آسودگی خاطر نه چندان پنهان برخی از اطرافیان آقای خامنه ای، ایرانیان را شگفتزده کرده است. از میان پنج رئیسجمهوری که آقای خامنه ای داشتهاند، آقای رئیسی وفادارترین آنها به شمار میرفت. بسیاری او را به عنوان جانشین احتمالی رهبر [مقام معظم رهبری] پیش بینی کرده بودند. برای چندین دهه، آقای خامنه ای او را به عنوان فردی بلهقربانگو در قلب دولت پنهان خود پرورش داده بود. او هم فاقد کاریزما و هم فاقد زیرکی بود. به گفته یک کارشناس ایرانیِ در تبعید، او شخصیتِ دستگیره درِ اتاق را داشت. اما برای رهبر معظم، آقای رئیسی تمام گزینهها را داشت. او یک سیاستمدار مطیع، روحانی و سادات، یعنی از نوادگان پیامبر بود. کلیدیترین نکته این است که او [رئیسی] هیچ پسری برای برپایی یک سلسلهی رقیب نداشت. او دادستان و قاضیای بود که حکم اعدام هزاران نفر از دشمنان رژیم را صادر کرد. آقای خامنهای، آقای رئیسی را به عنوان رئیس امپراتوری عظیم تجاری خود منصوب کرد؛ مجموعهای که بر بزرگترین حرم امام رضا در شهر دوم ایران، مشهد، نظارت دارد. سپس او را رئیس قوه قضائیه کرد و در نهایت، انتخابات نمایشی سال ۲۰۲۱ را که او را به ریاست جمهوری رساند، مهندسی کرد. آقای رئیسی چهرهی ایدهآلی را به خود گرفته بود؛ او اداره امور کشور را به بیت آقای خامنه ای، که توسط پسرش مجتبی اداره میشود، واگذار کرد.
اما همه چیز طبق نقشه پیش نرفت. به نظر مجتبی، یکی دیگر از مدعیان جانشینی، آقای رئیسی داشت از او پیشی میگرفت. آقای رئیسی با اینکه صلاحیتهای لازم را نداشت، خود را آیتالله خطاب میکرد، که یکی از الزامات رهبر شدن است. (آقای خامنه ای با مفهومی خاص، این لقب را در تمجیدنامهاش ذکر نکرد. طرفداران رئیسی، همسر او را با لقب «بانوی اول» که تاکنون در ایران ناشناخته بود، خطاب میکردند؛ لقبی که برای همسران روسای جمهور در برخی کشورها به کار میرود. او همچنین از حمایت پدرزن قدرتمندش، احمد علمالهدی، که برجستهترین روحانی شرق ایران است، برخوردار بود. اعتماد به نفس او به حدی بود که علنا با آقای محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس وقت و از بستگان نزدیک آقای خامنه ای که روابط تجاری با بیت داشت، به رویارویی پرداخت. اخیراً جایگاه بینالمللی او نیز ارتقا یافته بود. ایشان در راستای بهبود روابط ایران با همسایگان تلاش بسیاری کرد و به عربستان سعودی و اخیراً آذربایجان سفر نمود (در مسیر بازگشت از همین سفر ترور شد). وی همچنین هدایت هیئتهای اعزامی به سازمان ملل در نیویورک و پکن را بر عهده داشت. همانطور که در فارسی ضرب المثلی وجود دارد که «کسی که بالندگی داشته باشد، دم درمیآورد»، او در حال کسب اعتبار و نفوذ روز افزون بود.
برخی در بیت همچنین بیم آن را داشتند که جمعی قدرتمند از دشمنان آقای علی خامنهای در درون حاکمیت، پیرامون آقای ابراهیم رئیسی گرد هم آیند. این دشمنان شامل روحانیونی هستند که از تبدیل شدن انقلاب علیه سلطنت به یک سلسلهی دیگر توسط خاندان خامنهای نگرانند؛ همچنین شامل سرداران ملیگرای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میشود که از هدر دادن انرژی خود برای مسائل کماهمیت مانند اجرای حجاب اجباری خسته شدهاند؛ و حتی خانوادههای قدرتمندی مانند رفسنجانیها را نیز در بر میگیرد که در جدالهای قدرت پیشین با آقای خامنهای شکست خوردهاند، اما همچنان بخش اعظمی از ثروت خود را حفظ کردهاند. به گفتهی یک وزیر سابق ایرانی، «برندهی مرگ رئیسی، مجتبی [= فرزند آقای خامنهای] است.»
رژیم ایران برای مقابله با هرگونه بیثباتی پس از مرگ آقای رئیسی، ابزارهای زیادی در اختیار دارد. طبق قانون اساسی، ایران ۵۰ روز برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مهلت دارد. رای گیری برای 8 تیر تعیین شده است. اما آقای خامنهای در دستکاری نتایج مهارت دارد. شورای نگهبان، یک نهاد نظارتی، تمایل دارد تنها به نامزدهای مورد علاقه او اجازه حضور در انتخابات را بدهد. (در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، این شورا همه نامزدها به جز هفت نفر از صدها نامزد را رد صلاحیت کرد.) دادگاههای انقلاب با مخالفان در حوزههای علمیه و سپاه پاسداران که با گرایش خودکامهتر رژیم مخالف هستند، برخورد میکنند.
از نامزدهای احتمالی میتوان به محمد مخبر، رئیس جمهور موقت جدید، یک دیوانسالار وفادار که امپراتوریهای تجاری عظیم بیت رهبری را مدیریت کرده است، یا سعید جلیلی، یک محافظهکار تندرو و نامزد سابق ریاست جمهوری اشاره کرد. سابقه آنها در سوء مدیریت اقتصادی و تعصب به ترتیب ممکن است میزان مشارکت را کاهش دهد، اما به نظر میرسد آقای خامنهای از رایدهی ضعیف انتخابات اخیر چندان نگران نیست. برای او، قدرت تئوکراتیک ولایت فقیه، با فقدان پاسخگویی، بر نهادهای منتخب اولویت دارد.
مجلس خبرگان، نهادی که رهبر را انتخاب میکند، حالا که آقای رئیسی دیگر عضویت یا نامزدی ندارد، شاید پذیرای آقای مجتبی باشد. اما پسر آقای خامنهای برای غلبه بر مخالفتهای داخلی با جانشینیاش، همچنان به نوعی مشروعیت مردمی نیاز دارد. این [چنین سناریویی] به نظر یک مبارزه سخت و طاقتفرسا میرسد. اکثر ایرانیان از رژیمی که آنها را از اقتصاد جهانی جدا کرده، پساندازهایشان را از بین برده، از پلیس امنیت اخلاقی برای آزار و اذیت آنها، گاهی تا سر حد مرگ، استفاده کرده و درگیر جدالهای داخلی است، خسته شدهاند. بسیاری با شکلکهای به هم زدن لیوانهای شامپاین، مرگ رئیسجمهورشان را جشن گرفتند و به تمسخر او در مرگ نیز همانند زندگیاش ادامه دادند. فردی بذلهگو با دانش اندکی از شکسپیر، آنلاین پست گذاشت که ”خروج با تعقیب خرس“، با این امید که حیوانات وحشی کوهستان پیش از تیمهای امداد او را پیدا کنند. فرد دیگری به سرعت صحنه را در قالب یک آهنگ روایت کرد.
یکی از راههای احتمالی برای رهبر معظم آتی برای برقراری مجدد ارتباط با مردم ایران، بازگرداندن مقامات محبوبی است که رژیم به حاشیه رانده است. تنها یک روز پس از مرگ آقای رئیسی، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق که در سال ۲۰۱۵ توافق هستهای با آمریکا و سایر قدرتهای جهانی را مذاکره کرد، از چنگ محافظان مسلح مستقر در مقابل درب منزلش خارج شد تا مصاحبهای در تلویزیون دولتی انجام دهد. (او وظیفهشناسانه سقوط را به تحریمهای آمریکا علیه قطعات یدکی بالگرد نسبت داد.) محمود احمدینژاد، رئیسجمهور پیشین پوپولیستی که با آقای علی خامنهای دچار اختلاف شد، نیز با پیراهنی سفید و نه سیاه عزادار، در تلویزیون ظاهر شد.
شاید آشکارترین مسیری که هم اکنون پیش روی ایران قرار دارد، روی کار آمدن رئیس جمهوری جدیدی باشد که وفادار به تندروهای نظامی حامی رژیم است و در نهایت، مجتبی خامنهای جانشین پدرش به عنوان رهبر معظم شود. مجتبی بدون حمایت مردمی یا پایگاه قدرتمند داخلی، به این پشتیبانان تندرو وابسته خواهد بود. با انزوا از بازارهای جهانی، رژیم و اقتصادی که آن را کنترل میکند، به فرسودگی خود ادامه خواهد داد. نارضایتی فزاینده مردم همراه با کشمکشهای داخلی برای قدرت میتواند ایران را سرکوبگرتر و جنگطلبتر کند و پیامدهای هشداردهندهای برای شهروندان و همسایگانش به همراه داشته باشد.
با این حال، مسیر دیگری نیز وجود دارد. شاید جانشینی بتواند جرقهی نوسازی ایران را بزند. مجتبی، به گفتهی یکی از مقامات سابق که او را به خوبی میشناسد، مجذوب مدل محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، شده است. این فرد مورد اعتماد (مجتبی) پیشنهاد میکند که اگر او (مجتبی) از ولیعهد سعودی الگو بگیرد، ممکن است قوانین مذهبی ایران را تسهیل کند، زندانیان سیاسی را آزاد کند و به دنبال روابطی جدید با آمریکا و حتی اسرائیل باشد. او معتقد است که اگر چنین گزینهای به ایرانیان در ازای تداوم دیکتاتوری ارائه شود، دو سوم آنها میپذیرند. و دیگر آقای رئیسی در راس تشکیلات وجود نخواهد داشت تا این خواسته را رد کند. این یک ایدهی فریبنده است، اما برخلاف عربستان سعودی، ایران بیش از یک قرن قدرت مردم و دورههای مبارزه دموکراتیک را تجربه کرده است. همانطور که شاه، رهبر سکولار پیشین، در سال ۱۹۷۹ با خطر بزرگی مواجه شد، تلاش برای نوسازی از طریق اعمال قدرت مطلق در کشوری به پیچیدگی و تنوع ایران میتواند منجر به سرنگونی رهبر معظم شود.